درد و دل يه بانوي ايروني ...


GoOshkoOB

 

 

پياده از كنارت گذشتم گفتي : كجا خوشگله ؟

سواره از كنارت گذشتم گفتي : برو پشت ماشين لباس شوييت بشين !

توي صف نون نوبتم رو گرفتي چون صدات بلندتر بود ...

توي صف فروشگاه جام رو گرفتي چون قدت بلندتر بود ...

زير بارون منتظر تاكسي بودم ، منو هل دادي و خودت سوار شدي ...

توي تاكسي خودتو بخواب زدي تا سر هر پيچ وزنتو روي من بندازي !!!

توي اتوبوس خودتو به خواب زدي تا مجبور نشي جاتو به من تعارف كني ...

توي سينما ، نيكي كريمي  موقع زايمان فرياد كشيد و تو بلند پشت سر من گفتي : زهر مار ...

توي خيابون دعوات شد و تمام ناسزاهات فحش خواهر مادر بود !

توي پارك بخاطر بودن تو نتونستم پاهامو دراز كنم !

نتونستم به استاديوم بيام چون تو شعارهاي آب نكشيده ميدادي !!!

من بايد پوشيده باشم ، تا تو دينتو حفظ كني ...

منو ارشاد ميكنن ، تا تو ارشاد شي !!!

تو ازدواج نكردي و به من گفتي : زن گرفتن حماقته !

من ازدواج نكردم و به من گفتي : ترشيده !!!

عاشق كه شدي ، منو به زنجير انحصارطلبي كشيدي ...

عاشق كه شدم گفتي : مادرم بايد تو رو بپسنده !!!

من بايد لباساتو بشورم و اتو بزنم تا به تو بگن : خوشتيپ !

من بايد غذا بپزم و به بچه هات برسم ، تا به تو بگن : آقاي دكتر !

وقتي گفتم : پوشك بچه رو عوض كن ، گفتي : بچه مال مادره !!!

وقتي خواستي طلاقم بدي ، گفتي : بچه مال پدره ...



نظرات شما عزیزان:

moya
ساعت22:51---13 بهمن 1389
kheili kheili ghashang bud.پاسخ:I Love U Babe ! ميخوامت !

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 12 بهمن 1389برچسب:تبعیض!,ساعت 18:51 توسط Homa| |


Power By: LoxBlog.Com